کد مطلب:231485 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:192

مناقب حضرت رضا
67- ابونصر بزنطی گوید: از حضرت رضا علیه السلام پرسیدم فاطمه علیهاالسلام را در كجا دفن كردند؟

فرمود: مردی از جعفر پرسید در حالی كه عیسی بن موسی در مجلس حاضر بود، عیسی گفت: فاطمه در بقیع دفن شد، آن مرد پرسید نظر شما چیست؟

فرمود: عیسی جواب تو را داد، آن مرد پرسید من با عیسی كاری ندارم، نظر شما چیست؟ پدرانت در این باره چه گفته اند؟ فرمود: فاطمه در خانه خود دفن شد.

68- و نیز بزنطی گوید: از حضرت رضا علیه السلام پرسیدم قبر فاطمه سلام الله علیها



[ صفحه 348]



در كجا است؟

فرمود: فاطمه در خانه خود دفن شد. هنگامی كه بنی امیه مسجد را بزرگ كردند قبرش داخل مسجد شد.

69- حسن بن وشاء بغدادی گوید: در خراسان خدمت حضرت رضا علیه السلام بودیم و زید بن موسی هم در مجلس حاضر بود، زید با مردم سخن می گفت و همواره افتخار می كرد.

حضرت رضا در این هنگام با گروهی مشغول صحبت بود، ناگهان متوجه برادرش زید شد و فرمود:

ای زید از گفته بقالان كوفه مغرور نباش و سخنان آنها تو را فریب ندهد كه فاطمه دامنش پاك است و ذریه او بر آتش جهنم حرام شده اند، به خداوند سوگند مقصود از این ذریه فقط حسن و حسین و فرزندانی كه از شكم او خارج شدند می باشند.

اگر موسی بن جعفر علیهماالسلام اطاعت خداوند را بكند، روزها روزه داشته و شب ها را به عبادت بگذراند و لیكن تو معصیت و نافرمانی او را بكنی آیا شما روز قیامت با هم برابر خواهید بود و تو در نزد خداوند از او عزیزتر خواهی بود؟

علی بن الحسین علیهماالسلام.

می فرمود: نیكوكاران ما دو اجر دارند، و بدكاران ما دو بار عتاب می شوند.

70- نصر بن علی جهضمی گوید: از حضرت رضا علیه السلام پرسیدم فاطمه (ع) چند سال زندگی كرد؟

فرمود: فاطمه پنج سال بعد از بعثت هنگامی كه قرشیان كعبه را می ساختند متولد شد و هنگام وفات هیجده سال داشت، هشت سال با حضرت رسول صلی الله علیه و آله در مكه زندگی كرد، ده سال پس از هجرت در مدینه با پدر بزرگوارش زندگی



[ صفحه 349]



نمود، و هفتاد و پنج روز بعد از وفات پیغمبر در دنیا باقی بود، و در یازده سالگی حسن بن علی متولد شد.

71- مهدی بن سابق از حضرت رضا از پدرانش علیهم السلام روایت كرده كه علی علیه السلام فرمود:

هنگامی كه اراده نمودم ازدواج كنم جرأت نداشتم در این مورد با حضرت رسول صلی الله علیه و آله صحبت نمایم، و لیكن شب و روز در این موضوع فكر می كردم تا آنگاه كه خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله رسیدم، فرمود: ای علی عرض كردم لبیك یا رسول الله.

فرمود: میل داری ازدواج كنی؟

عرض كردم: رسول خدا داناتر است، در این هنگام گمان كردم كه حضرت رسول در نظر دارد مرا با یكی از زنان قریش تزویج كند، و من می ترسیدم كه از تزویج با فاطمه محروم گردم.

از این مطلب چند روزی گذشت تا آنگاه كه پیغمبر مرا نزد خود فراخواند، من در خانه ام سلمه خدمت آن حضرت رسیدم.

هنگامی كه چشم آن حضرت بر من افتاد چهره اش باز شد و تبسم فرمود و من دندانهای سفید آن حضرت را كه برق می زد مشاهده كردم.

فرمود: ای علی تو را مژده دهم خداوند متعال امر تزویج تو را بر من آسان كرد و مشكل آن را برای من گشود.

عرض كردم: مطلب چیست؟ فرمود: جبرئیل نزد من آمد در حالی كه یك سنبل بهشتی و یك شاخه گل در دست داشت.

جبرئیل سنبل و شاخه گل را به من داد من آنها را گرفته و بوئیدم و گفتم:



[ صفحه 350]



ای جبرئیل این سنبل و گل چیست؟

گفت خداوند متعال فرشتگان ساكن بهشت را امر كرده است كه بهشت را زینت كنند، درختها و جویها و كاخهای بهشت را آرایش دهند، و فرمان داد بادها بوی خوش پراكنده كنند، و حورالعین سوره های طه، یس، و حمعسق را قرائت نمایند.

پس از این فرمان داد كه منادی فریاد زند ای فرشتگان و ساكنان بهشت من، گواهی دهید كه من فاطمه دختر محمد را به علی بن ابی طالب تزویج كردم و از این عمل رضایت دارم.

سپس خداوند متعال به فرشته ای از فرشتگان جنت كه او را «راحیل» می گفتند و فرشته ای از او بلیغ تر نبود فرمان داد تا خطبه ی عقد را بخواند فرشته مزبور خطبه ای خواند كه در آسمان و زمین مانند آن خطبه خوانده نشده بود.

بار دیگر خداوند متعال فرمان داد منادی ندا كند: ای فرشتگان و ساكنان بهشت من به علی بن ابی طالب تبریك بگوئید و به زوجه اش فاطمه نیز تبریك بگوئید، من خود نیز به آنها مبارك باد گفتم.

راحیل گفت: بارخدایا بركت تو چیست؟

خداوند متعال فرمود: بركت من بر آن دو نفر این است كه آنها را به دوستی خود جمع كرده و آن دو را حجت برای مخلوقات خود قرار می دهم.

به عزت و جلالم سوگند كه از آن دو مخلوقاتی خواهم آفرید و فرزندانی پدید خواهم آورد، و آنان را در زمین خازن خود قرار داده و حكمت خود را در سینه های آنها جای خواهم داد، و بعد از پیامبران بوسیله آنان به مردم احتجاج خواهم كرد.

ای علی تو را مژده می دهم و اینك دخترم فاطمه را به تو تزویج می كنم به همان



[ صفحه 351]



طریقی كه خداوند راضی شده است اكنون خانواده ات را در اختیار گیر كه تو سزاوارتر از آن به من می باشی.

جبرئیل به من خبر داده كه اهل بهشت به شما اشتیاق پیدا كرده اند، و اگر نبود كه خداوند اراده كرده از شما فرزندانی بیاورد و آن ها را حجت مردم قرار دهد هر آینه خواسته بهشت و اهل آن را اجابت می فرمود.

تو بهترین برادر و داماد و رفیق هستی، و رضایت خداوند در این مورد تو را كفایت می كند.

علی علیه السلام فرمود: «رب أوزعنی أن أشكر نعمتك التی أنعمت علی» حضرت رسول صلی الله علیه و آله آمین گفتند.

72- حسین بن خالد از حضرت رضا علیه السلام از پدرانش از علی علیه السلام روایت كرده كه حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود:

ای علی مردانی از قریش در مورد تزویج فاطمه با من به درشتی سخن گفتند، و اظهار داشتند ما فاطمه را خطبه كردیم، و تو ما را رد كردی و فاطمه را به علی تزویج نمودی.

من به خطبه كنندگان گفتم: به خداوند سوگند من شما را منع نكردم بلكه خداوند فاطمه را به علی تزویج كرد، و جبرئیل بر من فرود آمد و گفت: ای محمد خداوند متعال می فرماید: اگر علی را خلقت نكرده بودم برای فاطمه همسری نبود كه با او برابری كند.

73- عبدالله بن عامر طائی از حضرت رضا علیه السلام از پدرانش از علی علیه السلام روایت كرده كه حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود:



[ صفحه 352]



دخترم فاطمه روز قیامت در حالی كه جامه های خون آلود در دست دارد در محشر حاضر می شود، و یكی از قوائم عرش را در دست خود می گیرد و می گوید: یا احكم الحاكمین بین من و كشندگان فرزندانم داوری كن.

علی علیه السلام گفت:

حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود:

به پروردگار كعبه سوگند كه خداوند برای دخترم حكمیت می كند و خواسته های او را اجابت می كند.

74- و در روایت دیگری آمده كه خداوند متعال غضب می كند در هنگامی كه فاطمه غضب كند، و خوشنود می گردد در وقتی كه فاطمه خوشنود گردد.

75- حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: فرشته ای نزد من آمد و گفت: خداوند تو را سلام می رساند و می فرماید: من فاطمه را به علی تزویج كرده ام و تو نیز او را به علی تزویج كن، من امر كردم درخت طوبی، در و یاقوت و مرجان نثار كند، و اهل آسمان ها از این تزویج خوشحال هستند.

بزودی از آن دو نفر دو جوانان اهل بهشت متولد می گردد و اهل بهشت به وسیله آنها خود را زینت می دهند.

ای محمد تو را بشارت دهم كه تو بهترین مردم در گذشته و آینده هستی.

76- حضرت رضا علیه السلام از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت كرده كه آن جناب فرمود:

هرگاه روز قیامت شود، منادی فریاد می زند: ای گروه مردمان دیدگان خود را درهم گذارید تا فاطمه دختر پیغمبر عبور كند.

77- حضرت رضا علیه السلام از علی علیه السلام روایت كرده كه فرمود:



[ صفحه 353]



در خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله بودیم در هنگامی كه خندق را حفر می كردند، در این هنگام فاطمه علیهاالسلام در حالی كه یك دانه نان در دست داشتند خدمت پدرش رسیدند و نان را حضور آن حضرت تقدیم كردند، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این نان چیست؟

حضرت زهرا سلام الله علیها گفت: این نان را برای حسن و حسین پخته بودم اكنون خدمت شما آورده ام، تا آن را میل فرمائید.

حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: این اولین طعامی است كه بعد از سه روز پدرت میل می كند.

78- حضرت سجاد علیه السلام فرمود: اسماء بنت عمیس گفت: در نزد حضرت زهراء سلام الله علیها بودم كه حضرت رسول صلی الله علیه و آله وارد شدند، در گردن زهراء گردن بند طلائی بود كه علی علیه السلام از غنائم خریده بود.

رسول خدا فرمود: ای فاطمه كاری نكن كه مردم بگویند دختر محمد لباس ستمكاران را پوشیده حضرت زهراء گردن بند را قطع كرد و فروخت و از پول آن یك برده خرید و آزاد كرد.

حضرت رسول از این كار زهراء خوشحال و شادمان گردید.

79- حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: من دخترم را از این جهت فاطمه نام گذاشتم، كه خداوند او و دوستانش را از آتش جهنم دور داشته است.

80- حسن بن عبدالله رازی گوید: حضرت رضا علیه السلام از پدرانش از علی علیه السلام روایت كرده كه حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود:

خداوند متعال مرا امر كرد كه فاطمه را به علی تزویج كنم.



[ صفحه 354]



81- ابوجعفر طبری از حضرت رضا علیه السلام از پدرانش از علی علیه السلام روایت كرده كه فرمود:

یكی از روزها فاطمه گفت: من از همه شما در نزد حضرت رسول محبوب ترم، علی فرمود: من از همه محبوب ترم، حسن گفت: من محبوب ترم، امام حسین گفت: من هستم.

در این هنگام حضرت رسول صلی الله علیه و آله داخل شد، و فرمود: ای دخترك من به چه كاری مشغول بودید.

علی علیه السلام فرمود: موضوع را به آن حضرت عرض كردیم.

رسول خدا حضرت زهراء را بغل گرفت و از دهانش بوسید، و علی را نیز در بغل گرفت و از پیشانیش بوسید، حسن را روی زانوی راست، و حسین را روی زانوی چپ نهاد و از صورت آنها بوسید، و فرمود:

شماها در دنیا و آخرت از همگان به من سزاوارترید، خداوند دوست دارد كسی را كه شما را دوست داشته باشد و دشمن دارد كسی را كه با شما دشمن باشد، شما از من هستید و من از شما به خداوند سوگند هر كس شما را دوست داشته باشد خداوند در دنیا و آخرت او را دوست خواهد داشت.